به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، شايد برخي دولتمردان براي کسب قدرت و اجراي برخي از تحولات اقتصادي در هشت سال اخير نيازمند کمک گرفتن از روشهاي متداول در سياست و اقتصاد پوپوليستي بودهاند که مصداق بارز آن وعدههاي نفت سر سفره و نحوه اجراي هدفمند کردن يارانهها با پرداخت يارانه و موفقيت در کنترل قيمتها بودهاند. اقداماتي که در نگاه اول ضرورت اجراي آنها غيرقابل انکار بود اما در اجرا روشهاي به کار گرفته شده نه تنها موجب بهبود روشها نشد که منجر به تحميل يارانههاي جديد از محلهاي نامعلوم و زيبا نشان دادن جلوههاي اجرا شد. از اين دست مثالها بسيار است آنچنان که توزيع پول در قالبهاي مختلف، در سفرها و براي پايين نگه داشتن نرخ تورم واردات بيرويه با شعارهاي تبليغاتي عجين شد و تا آنجايي پيش رفت که تورم نقطه به نقطه در رسانه ملي مصداقي براي برگ برنده در مقابل حريف نمايش داده شد! اما از آنجايي که معمولاً واقعيات را ميتوان موقتاً ناديده گرفت ولي به طور حتم نميتوان از بين برد و اين موضوع در ذات پوپوليسم اقتصادي مستتر است، لذا بعد از ايجاد يک مشکل مانند تحريم زخمهاي کهنه که با مُسکنهاي واردات کنترل ميشد، سر باز کرد آنچنان که ديگر قادر به تسکين درد با دواي محدود نشديم و نتيجه آن شد که تورم نقطه به نقطه از مرز 1/45 درصد هم گذشت.
اقتصاد پوپوليستي در حقيقت مصداق کامل يک اقتصاد دستوري برخاسته از يک نوع تفکر خاص است که عمري بدون شک کوتاهتر از اقتصاد مبتني بر علم دارد. رفته رفته مردم با کاهش اعتماد به اين نوع روش اعتماد خود را از دست داده و اصطلاحاً سرمايه اجتماعي در آن کم ميشود. مصاديق آن نيز در هشت سال گذشته بسيار است. توزيع پول در قالبهاي مختلف، بزرگنمايي در کارهاي انجام شدهاي مانند مسکن مهر (منظور نگارنده انکار اقدامات مؤثر و مفيد نيست بله اغراق در تصويرسازي و تناسب هزينه – فايده است) از سوي دولت و هجوم خارج از تصور مردم به بازارهاي طلا و ارز و سياستهاي پولي – مالي در دولت نهم و دهم و... از جمله اين مثالهاست.
به عبارت ديگر اقتصاد ايران با مجموعه کارهاي صورت گرفته که به پشتوانه واهي درآمدهاي نفتي درگير اقتصاد پوپوليستي شده بود درگير آرزوهاي دستنيافتني است که مردم توقع انجام کارهايي شبيه به معجزه در کوتاه مدت هستند. توقعاتي که مسئولان بدون توجه به آثار زيان بارش و يا دستکم تبعات و هزينهاي که مردم بايد براي آن بپردازند، آنها را شبيه به مدينه فاضله ترسيم کرده بودند. توقعات رفاهطلبانهاي که به جاي تفکرات بهرهوري و استفاده بهينه از امکانات دامن زده شده است.
لذا امروز اگر قرار باشد «کليد» قفلهاي اقتصاد را براي حل مسائل توصيف کنيم بايد به تحقيق پيش از همه از رفتارهاي پوپوليسم اقتصادي فاصله گرفته و انتظارات ناشي از رفتارهاي پوپوليسم اقتصادي را مديريت و کنترل کنيم. براي اين منظور نيز نياز به نقشپذيري و نقشدهي بيشتر مردم در اقتصاد و اصلاح ساختارهاي پوپوليسمپرور در حوزههاي اقتصادي هستيم.
مراقب باشيم که وعده «اميد» با پوپوليسم اقتصادي توسط انسانهاي اپورتونيسم ( فرصت طلب) مصادره به مطلوب نشود که خطرات آن و هزينههاي اجتماعي و اقتصادي آن در شرايط کنوني بسيار سنگين و غير قابل جبران خواهد بود. «اميد» در اقتصاد را با برنامهريزي و تبديل وعدهها ي منطقي به پروژههاي با برنامه و قابل اجرا نجات دهيم.
مهران ابراهيميان